به گزارش شهرآرانیوز؛ «سوجان»، سریال جدید رسانه ملی است که با وعدههای بزرگ وارد میدان شده و محصول مشترک سیمای ملی و سیمای مرکز گیلان محسوب میشود. این اثر اما، حتی از استاندارد تلویزیون در سالهای گذشته هم پایینتر است و در میان کش وقوسهای روایت کُند و کلیشههای تکراری، برای اثبات جایگاه خود تقلا میکند.
سریال «سوجان» به نویسندگی فریدون حسن پور و کارگردانی حسین تبریزی تولید شده است. این مجموعه را میتوانیم در ادامه کلیشههای قهرمان زنانهای که تلویزیون ایران بیش از حد به آنها بها میدهد، یعنی آثاری از جنس «طوبی» و «ستایش» در نظر بگیریم.
«سوجان» که با بازی هنرپیشههایی همچون سیما تیرانداز، بهنام تشکر، بهزاد فراهانی، ثریا قاسمی، مهرداد ضیایی و جمعی از بازیگران جوان و کمتر شناخته شده جلوی دوربین رفته است، تلاش میکند اثری شلوغ و چندلایه لقب گیرد. داستان «سوجان» حول محور زندگی دختری به همین نام میچرخد که در شمال کشور زندگی میکند. او در بازهای از سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۵۷، با فراز و نشیبهای مختلفی روبه رو میشود؛ از مشکلات خانوادگی گرفته تا تقابل با شرایط اجتماعی و سیاسی دوره خود.
«سوجان» قرار است در شش فصل و سیصد قسمت تولید شود؛ رقمی که در نگاه اول مقایسههای جالبی را به ذهن متبادر میکند. این تعداد فصول بیشتر از سریال محبوب «بریکینگ بد» و این تعداد قسمتها بیش از دو برابر مجموعه «گمشدگان» و حدود یک و نیم برابر تعداد قسمتهای سریال «۲۴» است.
بدیهی است که در این قالب، ساختار کش دار و ریتم کند «سوجان» یکی از چالشهای اساسی آن خواهد بود و همین طراحی کلی، کیفیت فنی و هنری اثر را هم کاملا بازنمایی میکند. تماشاگر به راحتی میتواند قسمتهای این مجموعه را یکی در میان ببیند یا سریال را روی دور تند دنبال کند، بدون اینکه نکتهای اساسی را از دست بدهد و آب از آب تکان بخورد.
این ضعف در روایت باعث میشود بسیاری از مخاطبان احساس کنند سریال حسین تبریزی وقت ایشان را هدر میدهد. یک تدوینگر چیره دست با یک قیچی برنده، به سادگی میتواند سه چهارم از «سوجان» را بدون اینکه آب از آب تکان بخورد، حذف کند. عجیب اینکه «سوجان» با این همه فرصت و کندی، باز هم به خوبی از پس تبیین روابط انسانی برنمی آید و تا حدود قسمت پانزدهم نسبت خانوادگی افراد با یکدیگر گنگ است.
ضعف در شخصیت پردازی باعث شده است که حتی شخصیت اصلی سریال، «سوجان»، نیز برای مخاطب به اندازه کافی جذاب و سمپاتیک نباشد. در واقع، سریال در ارائه پیوندهای انسانی قوی، چیزی که ملودرامهای موفق بر آن تکیه میکنند، ناکام مانده است.
داستان سریال تلاش دارد با تکیه بر کلیشههای آشنا، توجه مخاطب را جلب کند. از ازدواج اجباری تحت ظلم و عشق یک طرفه گرفته تا مثلث عشقی و ماجرای سرباز روستایی و دختر شهری از خانوادهای متمول، همگی در این سریال حضور دارند. اما نکته اینجاست که این عناصر بدون کمترین خلاقیتی به داستان افزوده شدهاند و همین امر باعث شده است که مخاطب امروزی که به دنبال محتوای نوآورانه است، نتواند با «سوجان» ارتباط برقرار کند.
«سوجان» به وضوح تلاش میکند تا جا پای سریال موفق «پس از باران» بگذارد. از موسیقی و طراحی لباس گرفته تا کلیشههایی مثل زورگویی خانی که پسردار نمیشود، همگی نشان میدهند که «سوجان» نه تنها از سریال موفق سعید سلطانی الگو گرفته، بلکه حتی تعمدا به دنبال آن است که تکرار آن اثر پرمخاطب باشد. با این همه، «سوجان» حتی به گرد پای «پس از باران» هم نمیرسد؛ زیرا اگرچه اسم شخصیت شرور هر دو مجموعه فرخ است، اما نه این فرخ به اندازه فرخ گلابدرهای مهیب و ترسناک است، نه سوجان به اندازه خانوم کوچیک سمپات ظاهر میشود و نه حتی قصه سریال میتواند انسجامش را حفظ کند و مخاطب را به دنبال خود بکشد.
علاوه بر این، یکی دیگر از بزرگترین چالشهای «سوجان» این است که مخاطب امروز با مخاطب بیست سال پیش کاملا متفاوت است. در حالی که سریالهای قدیمیتر توانستند با روایتهای طولانی و پرجزئیات مخاطبان را پای تلویزیون نگه دارند، امروز مردم به محتوای فشرده و سریع عادت کردهاند. در نتیجه، کندی روایت و تکیه بر کلیشههای تکراری نمیتواند انتظارهای مخاطب را برآورده کند.
این سریال دهها بازیگر حرفهای دارد، اما از این جمع، حتی به تعداد انگشتان یک دست هم بازی استاندارد و آبرومند در آن به چشم نمیخورد. بیشتر اجراهای این اثر اغراق شده و بیرون زده هستند و تنها بازیهای تمیز و قابل قبول آن متعلق به سیما تیرانداز و مهرداد ضیایی است. واقعیت این است که تلویزیون ایران در سالهای اخیر از بازیگران باکیفیت خالی شده و تولید این اثر پرپرسوناژ با انبوهی از بازیگران متوسط و ضعیف از ابتدا سنگ بزرگی بوده به علامت نزدن.
در مجموع، «سوجان» با تمام ادعاهایش نتوانسته انتظارات را برآورده کند. اگرچه این اثر تلاش دارد با بهره گیری از عناصر آشنا و کلیشهای، جایگاه خود را به عنوان یک سریال پرمخاطب تثبیت کند، اما ضعفهای ساختاری، روایت کش دار و شخصیت پردازی ضعیف باعث شده است که از هدف خود فاصله بگیرد.